فانوس

فانوس

فــانــوس هـایــشان ـجــا مــانــد...
تـا مـــا روشنـشـان نگه داریـم
پـس این فـانوس های خـامـوش
از بـــرای چـیـسـت؟؟!
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
بالتــــــ شکستــه است اگـــر
غمتـــــــ مبــاد
شهادتـــــ بال نمی خواهـــد..
حـــــــــال می خواهد
حال را پس از شهادتــــــ می دهند
نه پیش از آن..!!
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
"" 44 :: گمنام ""
اینجا فانوس گمنامی ایسـت..
گــــمــنـامــی بـجــویــ‌ ـ‌ ـ ـ

آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «نـگارخانه و نـمـا» ثبت شده است

نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.


            ما «تازه به دوران رسیده‌های بزدل» «عاشق مبارزه با صهیونیست‌ها هستیم»

سعید نوروزی
۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۰:۰۲ ۲۱ نظر

فلأندُبنَّکَ صَباحاً و مَساءً و لأبکینَّ بدلَ الدّموعَ دماً

شب و روز بر تو گریه می‌کنم چنانکه اشکم بدل به خون می‌شود!

"" زیارت ناحیه مقدسه ""

.

شخصی امام زمان را در خواب دید و از این فراز ناحیه از ایشان سوال کرد و پاسخ شنید: مصیبت عمه‌ام زینب...

حضرت زینب (س)

" کاش از مادر زاده نمی‌شدم و به شام برده نمی‌شدم! "

" اگر پیامبر سفارش می‌کرد که بر اهلش ستم کنید، بیشتر از این نمی‌شد که بر ما ستم روا دارید! "

اینها دردگفته‌های امام زین العابدین است در مصیبت شام!

مصائب الشام

الشام... الشام... الشام...

و این را امام زین‌العابدین در پاسخ آن شخصی فرموده بود که پرسید:

در حادثه‌ی کربلا کجا بر شما خیلی سخت گذشت؟!


این چرک نویس های روی هم انباشته، مرا یاد نامه های انباشته شده ی کوفیان می اندازد...!

سعید نوروزی
۰۱ آذر ۹۳ ، ۱۱:۳۲ ۷ نظر

مانده‌ام این چند قطره اشک،
چقدر وزن دارند،
که بعد ریختن‌شان،
این قدر سبک می‌شوم.
یا خالق العبرات…

poster_haram

پ.ن :: می‌گوید: هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّى بند کفش را، حتّى کوچک‌ترین اشیاء را و حتّى قوت روزانه‌ى خود را..
بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه‌ى ما، که مى‌گوییم «من» و خیال مى‌کنیم مجمع نیروها ما هستیم، بشکند.
این «من» انسان‌ها را بیچاره مى‌کند…

"سید علی حسینی خامنه‌ای"

سعید نوروزی
۱۵ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۷ ۸ نظر
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم می نشست
بی وفا دنیا انیس و هم زبانم را گرفت
از سر دوش عمویم عرش حق معلوم بود
منکر معراج از من نردبانم را گرفت
من به قول آن عمو فهمم ورای سنم است
دیدن تنهایی بابا توانم را گرفت
روز عاشورا چه روزی بود حیرانم هنوز
جان کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمن جسمی نحیف و آتش داغی بزرگ
درد رد شد از تنم روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه ، از سفر بابا رسید
آن مَلَک آهی کشید و بعد جانم را گرفت 

پوستر حضرت رقیه

ابر مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد 
امتحان کردم ببینم سنگ میفهمد تو را
از تو گفتم با دلم کوتاه آمد گریه کرد 
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت «هم زد» گریه کرد 
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست ؟
هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد 
از سر ایمان به داغت گاه میگویم به خویش
شاید آن شب «زجر» هم وقتی تو را زد گریه کرد 
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشیده شد
آن زن غساله هم اشکش در آمد گریه کرد...

پ/ن :: هر دوشعر زیبا از آقای کاظم بهمنی عزیز و پوسترهم از هنرمند عزیز حمیدرضابداقی میباشد/ یا رقیه (س)
سعید نوروزی
۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۲:۴۰ ۳ نظر

ماه محرم هم با عطر و بوی حسینی خودش از راه رسیده است ، دوباره ماه محرم آمد و این دلها رو دیوانه حسین کرد، اصلا میدانی؛ جزبه ی عشق امام حسین(ع)است که مثل آهن ربا این دل های زنگ زده و آلوده به گناه ما را به سمت خودش میکشونه "هرچه هم آلوده باشد”..
مثل هرجای دیگری باید اول اذن دخول داشت تا واردت کنند!
میگیم ادخل یا الله ، خدایا اجازه میدهی وارد مجلس حسینیت بشوم؟ادخل یا رسول الله ؟ ای رسول خدا، اجازه میدهی وارد کشتی سفینه نجاتت بشوم ؟ادخل یا فاطمه الزهرا ؟ بی بی جان خانم فاطمه ی زهرا اجازه میدهی وارد مجلس عزیز دلت حسین بشم..؟
و اما وقتی که تو را اجازه ورود میدهند چقدر زیباست..! ورود به روضه و مکتب حسین(ع)سرحالت میکند!
انگار که برایت تمام دنیا غریبه اند و فقط حسین را آشنا میپنداری..
می شنوی که میگویند: حسین..حسین..و چقدر زیباست این ناله ها و روضه های حسین!
اصلا میدانی که روضه های حسین است که ما را نگه داشته است..همین روضه های چند دقیقه ای هیات..!
روضه امام حسین(ع) برای حفظ مکتب سیدالشهداست. آن کسانی که می‌گویند روضه سیدالشهدا را نخوانید،اصلا نمی‌فهمند، مکتب سیدالشهدا چه بوده و نمی‌دانند یعنی چه، نمی‌دانند این گریه‌ها و این روضه‌هاست که حفظ کرده این مکتب را..این کشور را..اسـلام را.!
سال های سال است که با این منبرها با این روضه‌ها و با این مصیبت‌ها و با این سینه‌زنی‌ها ما را حفظ کرده‌اند.
سیدالشهدا را این گریه‌ها حفظ کرده است؛اسلام را،این محرم و روضه حفظ کرده است.!
این سینه زنی‌ها و این دستجات هیاهو می‌خواهد،هر مکتبی هیاهو می‌خواهد تا سرپا بماند، باید پایش، سینه بزنند،هر مکتبی تا پایش گریه کن نباشد،عاشق نباشد،سر وسینه زدن نباشد حفظ نمی‌شود…این گریه ها برای زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا است، این ذکر مصیبت‌ها برای زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا است..”امام خمینی(ره)”

emam_hosein

حرفی از قول مرحوم ملا آقای دربندی:: میفرمایند یکی از اشراف و بزرگان هند بلند شد رفت کربلا و در یکی از کاروانسراهای کربلا اتاق گرفت. یه شیش ماهی شد که این بنده ی خدا کربلا بود ولی اصلا یه مرتبه هم پاش رو توی حرم امام حسین نگذاشت، فقط روزها می رفت روی پشت بام کاروانسرا و یه سلام به امام حسین می داد یه سلام هم به حضرت اباالفضل و مدت زیادی هم گریه می کرد و میومد پایین و این زیارت این بنده ی خدا بود. کم کم خبرش توی شهر ییچید، اومدن بهش گفتن چرا نمیری توی حرم امام حسین؟ گفت اینش دیگه به خودم مربوط میشه یه سری داره که نمی تونم برم توی حرم امام حسین علیه السلام.!

وقتی دید دارن اصرار میکنند، گفت: ببینین هر چه بخواین بهتون پول میدم اما از امن اینو نخواین که برم تویه حرم امام حسین!
گفتن نه این کار تو خیلی زشته و اگه مردم بفهمن که تو اینطوری اومدی کربلا دیگه کم کم همه میان کربلا و پاشون رو هم توی حرم نمی گذارن! خلاصه مجبورش کردن که بلند شه بره حرم امام حسین علیه السلام. اما با چه حالی! غسل کرد بهترین لباسهاش رو پوشید و روانه حرم شد ولی اشک میریخت تا رسید به درب حرم امام حسین علیه السلام اونجا که رسید اونقدر اشک ریخت تا غش کرد وافتاد روی زمین وقتی به هوشش آوردن دیدن مثل جوجه ای که توی آب افتاده باشه به خودش می لرزه و رنگ صورتش زرد و انگاری نصف روح از بدنش بیرون اومده باشه با اینحال بردنش توی حرم وقتی رسید به درب حرم امام حسین فریادی زد و گفت اهذا مصرع سید الشهداء؟ ایا اینجا همونجایی هست که عزیز دل زهرا از اسب بر روی زمین قرار گرفت ؟ اهذا مقتل سید الشهداء ؟ اینجا همونجایی است که عزیز دل زهرا را کشتن؟ و افتاد روی زمین و از دنیا رفت.!
ضریح امام حسین
و اگر من و تو هم کربلایی باشیم میتوانیم مکتب حسین را حفظ کنیم و همین جا از راه دور هم در راه ارباب از دنیا برویم..مگر نه این است که:"کل ارض کربلا..؟”! پس همه جا کربلاست تا من و تو هم کربلایی باشیم..کربلایی باشیم تا مکتب حسین را حفظ کنیم.
گفتم راه تاریک است و پر پیچ و خم!
گفت: "ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه”

صرفا جهت اطلاع :: این مطلب رو سال گذشته در بی بهانه انتشار دادم و الان هم باز نشر در اینجا / ایشالا که مورد رضایت حضرت حسین (ع) قرار گیرد، یا حق
سعید نوروزی
۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۰:۳۱ ۲۶ نظر

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ

barone haram


نمیدونم چرا قبل محرم دلم هوای حرم شما را می کند آقا...


سقا

هوای هوای حسین است / نسیم کرب و بلا می آید

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود که صداها ضعیف شد

از آن به بعد بود که راه گلو گرفت


پ.ن :: پوستر اول از دوست عزیزم ایمان اکبرزاده و دومی هم از بی کفن..

عجرشون با ارباب حسین ع 

سعید نوروزی
۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۸:۳۳ ۹ نظر

بعد از غروب عرفه،
حال و هوای محرم را بهتر حس می کنی.
عطر محرمش می آید…

moharram.emamhosein

هر روز وهر ساعت
هر دقیقه و هر ثانیه
این صدای حسین است
که در فضا می پیچد
  "هل من ناصر ینصرنی "
و کمی از ان سو تر
از سوی علقمه صدایی آید
   "لبیک"   "لبیک"
_________________________________________________
پ.ن :: دست ما با قلم سازگارتر است تا با تفنگ ، اما آنجا که شیطان و اولیای او با تفنگ بر جهان و جهانیان حاکمیت یافته اند، ما را چاره ای دیگر نیست مگر آن که تفنگ برداریم و از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم.
شهید سید مرتضی آوینی
سعید نوروزی
۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۰:۵۱ ۱۳ نظر